April-14 Comemorate Of Attar Neishabouri ۲۵ فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری
گزیده ای از اشعار: ای هجر تو وصل جاودانی اندوه تو عیش و شادمانی در عشق تو نیم ذره حسرت خوشتر ز وصال جاودانی بی یاد حضور تو زمانی کفرست حدیث زندگانی صد جان و هزار دل نثارت آن لحظه که از درم برانی کار دو جهان من برآید گر یک نفسم به خویش خوانی با خواندن و راندم چه کار است؟ خواه این کن خواه آن، تو دانی گر قهر کنی سزای آنم ور لطف کنی سزای آنی صد دل باید به هر زمانم تا تو ببری به دلستانی گر بر فکنی نقاب از روی جبریل شود به جان فشانی کس نتواند جمال تو دید زیرا که ز دیده بس نهانی نه نه، که به جز تو کس نبیند چون جمله تویی بدین عیانی در عشق تو گر بمرد عطار شد زنده دایم از معانی *** گم شدم در خود چنان کز خویش ناپیدا شدم شبنمی بودم ز دریا غرقه در دریا شدم سایه ای بودم ز اول بر زمین افتاده خوار راست کان خورشید پیدا گشت ناپیدا شدم ز آمدن بس بی نشان و ز شدن بی خبر گو بیا یک دم برآمد کامدم من یا شدم نه، مپرس از من سخن زیرا که چون پروانه ای در فروغ شمع روی دوست ناپروا شدم در ره عشقش قدم در نِه، اگر با دانشی لاجرم در عشق هم نادان و هم دانا شدم چون همه تن می بایست بود و کور گشت این عجایب بین که چون بینای نابینا شدم خاک بر فرقم اگر یک ذره دارم آگهی تا کجاست آنجا که من سرگشته دل آنجا شدم چون دل عطار بیرون دیدم از هر دو جهان من ز تأثیر دل او بیدل و شیدا شدم